امام حسن عسگری (ع) در سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشوند. کنیه ایشان ابامحمد بود. مادر والا گهرشان سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد. این زن پرهیزگار در سفری که امام عسگری (ع) به سامرا نمودند، همراه ایشان بودند و در سامرا از دنیا رحلت نمودند.

به طور کلی دوران عمر ۲۹ ساله ایشان به سه دوره تقسیم می گردد: دوره اول، ۱۳ سال است که ایشان در مدینه بودند. دوره دوم، ۱۰ سال در سامرا در دوران امامت پدر بزرگوارشان بودند. دوره سوم، نزدیک ۶ سال، دوران امامت ایشاان می باشد. دوره امامتشان همزمان با قدرت ظاهری خلفای جور بنی عباس بود.

زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر ایشان قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند. وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید. عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با امام (ع) ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید. پیوسته می گفت: در سامرا کسی را مانند آن حضرت ندیده ام، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است. پسر عبیدالله خاقان می گفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند. با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود رفت و آمد نمی فرمودند، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امامت ایشان یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود. چنان که نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات در قم بود. او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت. اصحاب امام (ع) ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود. کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند. فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت امام رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست (و نگهبانی) غفلت نمی کرد. اینکه حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسگری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر امکان معاشرت داشتند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.باری، امام حسن عسگری (ع) در دوران شش سال امامتشان، آثار مهمی از تفسیر قرآن، نشر احکام و بیان مسائل فقهی بر جای گذاشتند. همچنین تعلیمات عالیه قرآنی، نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کردند.