- پدرش به فدایش باد.
ابو ثعلبه خشنى گوید:
هر گاه رسول خدا از مسافرتى بازمىگشت ابتدا به نزد دخترش فاطمه مىرفت، و چون بر او وارد مىشد فاطمه برمىخاست و با پیامبر معانقه مىکرد و میان دو چشم او را مىبوسید.(1)هر گاه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از سفرى بازمىگشت اوّلین کسى را که دیدار مىنمود فاطمه زهرا (علیها السلام) بود، پس در آن هنگام به مدّتى طولانى در نزد او توقّف مىکرد. در یکى از این سفرها که پیامبر از مدینه خارج شده بود حضرت فاطمه (علیها السّلام) دو خلخال از نقره، یک گردن بند، دو گوشواره و پردهاى خریدارى نمود تا در بازگشت پدر و شوهرش از سفر، تنوّعى براى ایشان باشد.هنگامى که پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) از مسافرت بازگشت مثل همیشه اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیها السّلام) رفت، اصحاب پیامبر همچنان بر در خانه فاطمه (علیها السلام) ایستاده بودند و چون از مدّت مکث پیامبر در نزد دخترش اطلاع نداشتند نمىدانستند که آیا باید توقف کنند یا برگردند، ولى هنوز، مدّت زیادى سپرى نشده بود که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از خانه حضرت فاطمه (علیها السّلام) خارج شد در حالى که آثار غضب در چهره ایشان کاملا مشهود و قابل تشخیص بود، و در همان حال به سوى منبر (مسجد) رفته در کنار آن بر زمین نشست.هنگامى که پیامبر با غضب از خانه دخترش خارج شد، حضرت فاطمه (علیها السلام) دریافت که خشم رسول خدا به سبب مشاهده خلخالها، گوشواره، گردن بند و آن پرده بوده است، لذا به سرعت آنها را جمع آورى نمود و به حضور پدرش فرستاد، و به کسى که آنها را مىبرد فرمود: سلام مرا به پدرم برسان و بگو که اینها را در راه خدا به مصرف برساند. وقتى که آن شخص نزد رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) آمد و پیغام حضرت فاطمه (علیها السلام) را به او رسانیده و بسته محتوى آن وسایل را به ایشان داد پیامبر سه مرتبه فرمود: پدرش به فدایش باد، و فرمود: دنیا در نزد محمّد و آل محمّد ارزشى ندارد، چرا که اگر دنیا به اندازه بال یک پشه ارزش داشت، همانا ذرّهاى از آن را نصیب کافر نمىنمود. و پس از این سخن برخاست و به نزد دخترش فاطمه (علیها السّلام) رفت.(2)
منابع:
1ـ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ترجمه بحار الأنوار
2ـ همان مصدر، ص 195.
- شان نزول آیه نجوا
امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه: «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» «مجادله/10» فرمود:سبب نزول این آیه آن است که در شبى، حضرت فاطمة (علیها السّلام) در خواب دید که پیامبر، فاطمه، على، حسن و حسین (علیهم صلوات الله) تصمیم به خروج از مدینه گرفته و پس از آنکه از دیوارهاى مدینه عبور کردند، بر سر دو راهى رسیدند، رسول خدا راهى را که در سمت راست قرار داشت انتخاب کرد، سپس همگى ایشان رفتند تا به محلّى که در آن نخل هاى زیادى بود و آب فراوانى وجود داشت رسیدند، آنگاه پیامبر گوسفندى خریدارى نمودند که در یکى از گوش هایش خال و نقطه هاى سفیدى وجود داشت، و فرمان داد تا آن را ذبح کنند و بین مردم پخش کنند، و چون مردمان از آن قربانى خوردند همگى مسموم شده مردند. حضرت فاطمه از جاى برخاست در حالى که ترسان و گریان بود، ولى درباره آنچه در خواب دیده بود چیزى به پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نگفت.هنگام صبح رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) در حالى که الاغى به همراه داشت نزد فاطمه (علیها السلام) آمد و دخترش را بر آن سوار نمود و فرمود که با على، حسن و حسین و خود پیامبر، از مدینه خارج شوند و آنان نیز همان طور که فاطمه (علیها السّلام) در خواب دیده بودند از شهر خارج شدند، از دیوارهاى مدینه که عبور کردند به یک دو راهى رسیدند، پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) همان طور که فاطمه (علیها السّلام) در خواب دیده بود راه دست راست را برگزیدند و پس از طىّ آن راه به نخلستانو آب رسیدند؛ در آنجا پیامبر گوسفندى خرید و دستور داد آن را ذبح و کباب کنند. کباب که آماده شد حضرت فاطمه برخاست و از سایرین فاصله گرفت و از ترس اینکه مبادا در اثر خوردن آن کباب کسى از آنها بمیرد شروع به گریه کرد: در این حال پیامبر نیز برخاسته و به دنبال فاطمه رفت و چون او را گریان دید پرسید: چرا گریه مىکنى؟ فاطمه (علیها السّلام) جریان خواب خود را در شب گذشته بیان نمود و گفت: مىترسم آن خواب تعبیر شود و جامه واقعیت بر تن کند و در اثر خوردن این کباب مرگ شما را دریابد.رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از جاى برخاست، دو رکعت نماز به جاى آورد و با خداوند راز و نیاز کرد، و در این حال جبرئیل بر وى نازل شد و گفت: اى رسول خدا! آنچه باعث خواب شب گذشته فاطمه (علیها السلام) شده، شیطانى به نام «دهار» است، و اوست که مؤمنان را به سبب چنین خواب هایى آزار و اذیت مىکند. و آن شیطان را به نزد پیامبر آورد. پیامبر از او پرسید: آیا تو بودى که فاطمه (علیها السلام) را به چنین خوابى مبتلا کردى؟ دهار گفت: آرى. پیامبر سه مرتبه آب دهانش را به سوى او پرتاب کرد به طورى که سه قسمت از بدن او را خیس کرد.
پس از آن جبرئیل به پیامبر گفت: هر گاه تو یا یکى از مؤمنین خوابى آشفته و ترسناک دیدید بگویید:عوذ بما عاذت به ملائکة اللَّه المقرّبون و أنبیاؤه المرسلون و عباده الصّالحون من شرّ ما رأیت من رؤیاى.
و سپس سوره حمد و معوّذتین (یعنى سوره فلق و ناس) و سوره قل هو اللَّه احد را بخواند و سه مرتبه آب دهان خود را به طرف چپ بیندازد. پس اگر این اعمال را انجام دهد آسیبى به او نمىرسد.
و امام صادق (علیه السلام) در پایان این سخن فرماید: و در این باره آیه «إِنَّمَا النَّجْوى ...» نازل گردید.
منبع: زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ترجمه بحار الأنوار، ص 405.
- گردنبند فاطمی
على (علیه السّلام) گوید:
روزى رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به خانه دخترش فاطمه (علیها السّلام) وارد شد و گردنبندى را بر گردن او مشاهده نموده و از او روى گردانید، پس فاطمه (علیها السّلام) گردنبند را باز نموده و در کنارى نهاد، و رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به وى فرمود: اى فاطمه! تو از من هستى (یعنى که شایسته نیست به زینتهاى دنیا دلبستگى داشته باشى).سپس فقیرى آمده و چیزى تقاضا نمود و فاطمه (علیها السّلام) آن گردنبند را به او بخشید، هنگامى که پیامبر این عملکرد را از دخترش مشاهده نمود فرمود:شدید است غضب خدا و غضب من بر کسى که خون مرا بریزد و مرا به وسیله آزار عترتم اذیت و آزار دهد.علامه مجلسى گوید: این حدیث را محقّق اربلى (694 هـ) در کشف الغمة نیز روایت نموده است. امام زین العابدین (علیه السّلام) فرموده: اسماء بنت عمیس خطاب به من گفت: من نزد جده شما فاطمه زهرا (علیها السّلام) بودم که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به خانه آن بانو وارد شد، در حالى که گردنبندى از طلا را که على (علیه السّلام) آن را از سهم غنائم خود خریده بود، بر گردن داشت، پس پیامبر خدا خطاب به فاطمه (علیهاالسلام) فرمود:
آیا شایسته است که تو دختر محمّد باشى و مردم به تو بگویند «بنت محمّد» ولى تو زر و زیور ستمگران را به خود بیاویزى؟
فاطمه (علیها السّلام) پس از این سخن پیامبر، گردن بند را از گردن خویش باز کرده و فروخت، و با پول آن بردهاى خریده و آزاد نمود، و رسول خدا از این عمل وى خشنود و مسرور گردید.
منابع:
1ـ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ترجمه بحار الأنوار، ص 205.
2ـ همان مصدر، ص 218.
- خانواده ایشان
صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عدهای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عدهای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مینمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام میرساند و میفرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه میباشند که در دامان چنین مادری تربیت یافتهاند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) میباشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)منتسب میگردند و از ذریه ایشان به شمار میروند.و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار میآید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایههای حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گستردهای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست میآید، آنست که حتی در سختترین شرایط و طاقتفرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.
ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.
- حضرت در خانه امیرالمومنین (ع)
فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) مینگریست، غم و اندوهش زدوده میشد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که میپنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبهای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات مینماید و او را از افتخارات خویش بر میشمرد و یا آن هنگام که میفرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."
- تقسیم کارها
حمیرى در قرب الاسناد از امام محمّد باقر (علیه السّلام) روایت مىکند:
على و فاطمه (علیهما السّلام) از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) تقاضا کردند که آن حضرت کارهاى خانه و بیرون خانه را بین آنها تقسیم نماید. پیامبر انجام کارهاى داخل خانه را به عهده فاطمه نهاد و امور خارج از منزل را به عهده على (علیه السّلام) گذاشت. امام باقر (علیه السّلام) مىگوید: فاطمه (علیها السّلام) مىفرمود:
هیچ کس جز خداوند نمىداند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) کارهاى بیرون از خانه را به عهده من قرار نداد و مرا از مراوده با مردان نجات داد.
منبع: زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ترجمه بحار الأنوار 379.
- اذکار
ایضا به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) روایت کرده است که: آن حضرت فرمود که: فاطمه زهرا (علیها السلام) محبوبترین مردم بود نزد حضرت رسالت (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)، و آن قدر آب از مشک آورد که در سینه او اثر کرد، و آن قدر آسیا گردانید که دست هایش پینه کرد، و آن قدر خانه را جاروب کرد که جامه هایش گردآلود شد، و آن قدر در طعام پختن آتش افروخت که جامه هایش سیاه شد، به سبب این خدمت ها به آن حضرت ضرر شدیدى رسید، پس من روزى به او گفتم که: برو و از پدر خود سؤال کن که براى تو کنیزکى بخرد که بعضى از خدمت هاى تو را متحمّل گردد.
چون به خدمت حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) رفت، نزد آن حضرت جماعتى را دید که سخن مىگفتند، حیا مانع شد او را که با آن جناب سخن گوید به خانه برگشت. پس حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) دانست که او براى کارى رفته، پس روز دیگر بامداد به نزد ما آمد و ما هر دو در زیر یک لحاف بودیم و جامه نداشتیم که بپوشیم و از زیر لحاف بیرون آئیم، پس حضرت فرمود که: السّلام علیکم، ما شرم کردیم که جواب سلام آن حضرت بگوییم به سبب آن حالتى که داشتیم، پس بار دیگر آن جناب سلام کرد و جواب نگفتیم، چون در مرتبه سوّم سلام کرد ترسیدیم که اگر جواب نگوییم برگردد، و عادت آن حضرت چنین بود که سه مرتبه سلام مىکرد اگر جواب نمىشنید برمىگشت، پس من گفتم: و علیک السّلام یا رسول اللّه داخل شو، پس او داخل شد و بر بالین ما نشست، فرمود: اى فاطمه چه حاجت داشتى دیروز نزد محمّد؟ فاطمه (علیها السّلام) در جواب گفتن شرم کرد، من ترسیدم اگر جواب نگویم حضرت برخیزد، من سر خود را بیرون آوردم و حالت او را عرض کردم، فرمود: آیا میخواهید که خبر دهم شما را به یک چیزى که بهتر است از براى شما از کنیز؟
چون به رختخواب مىروید سى و سه مرتبه سبحان اللّه و سى و سه مرتبه الحمد للّه و سى و چهار مرتبه اللّه اکبر بگوئید، پس فاطمه (علیها السّلام) سر خود را بیرون آورد و سه مرتبه گفت:
راضى شدم از خدا و رسول.(1)این صد مرتبه کار زبان است، ولى در میزان عمل داراى هزار ثواب خواهد بود. فاطمه جان! اگر تو این اذکار را هر روز صبح بگویى خداوند امور دنیوى و اخروى تو را عهده دار خواهد شد.(2)
منابع:
1ـ جلاء العیون، المجلسی، ص193
.2ـ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ترجمه بحار الأنوار، ص 528.
- جمعه ۲۹ بهمن ۹۵
- ۰۱:۲۹